هو
دوشنبه 3 خردادماه سال 1389 23:07
باز در دل شب به تهجد وشب زنداری نشستم گریه برچشم هایم جاری است وذکر استغفار بر لبهای خشکم روان است.اما دلم پر از گناه است وخجل هستم ازاین که دستم خالی است وجز رو سیاهی همچون تاریکی آسمان ندارم ای کاش کسی باشد این بار گناه را از دوش من بر دارد وبه سوی بالاپرواز دهد. ای اله رسول الله ص من کسی مهربانتر وزنده تر دیگران جز...